اندیشه 2
تعریف دین و پیشینه آن در تاریخ
تعریف دین
دین در لغت به معنای فرمانبرداری، خضوع، پیروی، اطاعت، تسلیم و جزا و در اصطلاح، مجموعه عقاید و قوانین و مقرراتی است که خداوند از طریق پیامبران برای هدایت و سعادت انسانها نازل فرموده و دارای ابعاد مختلفی نظیر بعد شناختی و آموزهای، اخلاقی، فردی، عبادی، حکومتی، اقتصادی، حقوقی و جزایی، احساسی و روانی و آرمانی است. اگر چنین دینی بدون تحریف باشد، دین حق و اگر بخشی از آن تحریف شده باشد، دین باطل نام میگیرد.
تعریف دین از دیدگاه قرآن: دین در نزد خدا اسلام است؛ یعنی تسلیم در برابر خدا بودن، از این رو هرکس جز دین اسلام دین دیگری را طلب کند و پیرو آن گردد، هرگز از وی پذیرفته نیست.
پیشینه دین در تاریخ
تاریخ دین حق – که همان دین اسلام میباشد – همزمان با پیدایش انسان بوده است. هنگامی که تنها حضرت آدم و حوا میزیستند، حضرت آدم پیامبر الهی بود و پیامهای الهی بر وی نزل میشد. البته دین ایشان بسیار ساده و مشتمل بر کلیاتی چند بوده است؛ از جمله یکتاپرستی، باور به معاد و زندگی ابدی، اعتقاد به بعثت پیامبران از سوی خدا برای هدایت بشر و تعدادی از قواعد اخلاقی و احکام عملی.
فطری بودن دین
دین امری فطری است؛ بدین معنا که دین مجموعه اعتقادات و اعمالی است که فطرت و ساختار وجودی آدمی آن را اقتضا میکند و در پرورش استعدادهای آدمی مؤثر است. بیشک توحید، نبوت و معاد به عنوان عناصر اصلی دین، اقتضای وجود آدمی است.
معرفت و گرایش به خدا در نهاد آدمی سرشته شده و از آن جدایی ناپذیر است. میل به جاودانه زیستن و میل به راحتی مطلق که در عالم آخرت میسر است، نیز میلی فطری میباشد. این در حالی است که کلیات تعالیم و دستورهای دینی از جمله عبادات و پرستش خداوند و یا فرمانهایی برای تنظیم روابط اجتماعی، مطابق با فطرت و ساختار وجود آدمی است و از این روست که هرکس از فطرت خود فاصله نگرفته، با کمال میل به آن گردن مینهد. بنابراین فطری بودن دین، یعنی مطابق بودن محتوای دین با ساختار وجودی انسان.
تاثیر آموزههای مسیحیت بر جامعه غربی در مقایسه با تاثیر آموزه های اسلام بر پیدایش تمدن اسلامی
1- تاثیر حاکمیت مسیحیت بر جامعه غربی
دین مسیحیت دینی تحریف شده بود که آموزه های غیر عقلانی زیادی داشت که با علم و دانش ناسازگار بود و حاکمان کلیسا ها هم در آن زمان با فساد مالی و اخلاقی خود و مال اندوزیشان ارزش هدایتگری دین را ازبین برده بودن. آنان بهشت را در ازای پول به مردم میفروختند. مردم هم از این اندیشه الگو گرفته و باطن دین را درک میکردند. تامس گسکوین: گناه کاران از گناه ترسی نداشتند چون با خرید امرزش نامه از پاپ همه گناهانشان بخشیده میشد.
2- تاثیر اسلام در پیشرفت تمدن(الف.ب)
مسلمانان در زمان کوتاهی به پیشرفت های زیادی در سایه تمدن اسلامی دست یافتند و اقوام زیادی مثل ترک و فارس و عرب و...در سایه برادری اسلامی به ساختن این تمدن پرداختند.
الف)تشویق اسلام به فراگیری علم
قرآن در همه حال مردم را به تفکر در احوال هستی دعوت کرده و همواره بالا تر بودن درجات عالمان را گوشزد میکند. پیامبر اکرم طلب علم را مورد نیاز جامعه را، به هر مسلمانی واجب میداند.
نمونه از پیشرفت مسلمانان
کاغذ: یکی از عوامل مهم پیشرفت علم و فرهنگ در اسلام است. در قرن دوم هجری در بغداد و مصر صنعت کاغذ وجود داشت در حالی که اروپاییان از پوست حیوانات استفاده میکردند. این صنعت در سال 494 هجری به مراکش و در سال545 به اسپانیا راه یافت. شیمی: ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن خود میگوید شیمی از ابداعات مسلمانان است. جابربن حیان پدر علم شیمی است که حدود 100 تالیف دارد. صنعت: ساعت آبی، اسیاب بادی چرم سازی و مکانیک همه از ابتکارات مسلمانان است که بعدها توسط غرب کامل شد. ریاضی: در این زمینه به طور مثال خوارزمی در کتاب جبر و مقابله خود راه حل معادله درجه دو را آورده. این کتاب اولین کتاب در این باب است که به زبان لاتین هم ترجمه و تا سال 1603مبنای مطالعات جبری بوده. پزشکی: آثار مسلمانان از مهمترین آثار در این زمینه است. دانشگاه طب پاریس عکس رازی و ابن سینا را بر سر خود نهاده. ابن سینا: کتاب قانون او یک کتاب مرجع بوده که در قرن 12 میلادی به لاتین ترجمه شده و در اروپا تا قرن 17 تدریس میشده. رازی: کتاب او در مورد ابله و سرخک 40 بار از سال 1498 تا 1866 چاپ شده. کتاب الحاوی او بزرگترین دایرة المعارف طب بوده و تا چندین قرن منبع اطبای جهان قرار داشته.
دو. بسط عدالت
پیامبر(ص) همیشه به تحقق عدالت اهتمام داشتند به طوری که رسالت خود را اجرای عدالت میدانستند. تمدن اسلامی با عدالت معنا پیدا میکند زیرا کمال افراد حاصل میشود. در جامعه بی عدالت، فرهیختگی و علم دانش ارزش ندارد و در عوض مال اندوزی و دنیا طلبی ارزش پیدا میکند. خداوند متعال عدالت را هدف نهایی ارسال رسل و کتب اسمانی بیان نموده. میتوان تأکید اسلام بر ایجاد عدالت را، عامل مهمی در شکلگیری تمدن اسلامی دانست. اینک ابعاد عدالت را به اجمال بررسی مینماییم:
عدالت در داوری: در این عدالت، تفاوتی بین حاکم و محکوم، فقیر و غنی و ... نیست. وظیفه حاکم اسلامی آن است که در تمامی ارکان حکومت و دستورهای خود، بر پایه عدالت عمل نماید.
عدالت در برابر قانون: همه مردم در برابر قانون و اجرای آن برابراند و از این نظر هیچ تفاوتی میان طبقات اجتماعی نیست، چه آنکه از نظر اسلام همه انسانها از یک زن و مرد آفریده شدهاند و در آفرینش و خلقت تفاوتی با یکدیگر ندارند. از همین روست که قاضی نباید در گفتار و رفتار خود بین حاکم اسلامی و یک فرد عادی هیچگونه تفاوتی قائل شود.
عدالت در حوزه اقتصاد: اسلام در حوزه اقتصاد نیز اهتمام زیادی به اجرای عدالت دارد و میتوان تمام دستورهای الهی در این حوزه را برای عدالت دانست. هرکس به اندازه کوشش خود حق دارد از منافع مادی زندگی بهرهمند گردد و اگر فردی خواست ظالمانه رنج و کوشش دیگران را برباید، محکوم و مورد مجازات قرار میگیرد. از همین روست که در اسلام، ربا، احتکار، کمفروشی و جز اینها مورد مذمت قرار گرفته است.
عدالت در امور معنوی و مادی: اسلام بر آن است که عدالت نه تنها در همه امور زندگی مادی، که در جنبههای معنوی نیز باید حاکم باشد. از این رو، پیامبر اسلام - که الگوی همه مسلمانان است – نه رهبانیت را برگزیده است و نه اهتمام صرف به دنیا را. قرآن امت اسلامی را امت وسط و میانه معرفی میکند. مسلمانان باید حق همه ابعاد زندگی را براساس عدالت ادا کنند. اگر هم به امور دنیوی میپردازند، باید بدانند که دنیا راهی به سوی آخرت است و نباید آن را غایت زندگی تلقی نمود. همچنین هنگامی که به آخرت توجه میکنند، نباید به گونهای باشد که از دنیا رویگردان شوند. قرآن دراین باره میفرماید: و با آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن.
همچنین امیرمومنان علی (ع) در روایتی میفرماید که با دنیا آخرت کسب میشود.
3- دعوت به توحید
مهمترین هدف انبیای الهی دعوت انسان به توحید و پرهیز از شرک است. اعتقاد به توحید و صفات الهی به زندگی انسان معنا می بخشد او را از سردرگمی و پوچی نجات میدهد . انسان با یاد خدا میتواند با نشاط و آرامش زندگی کند و نیز احساس تنهایی نکند چنین انسانی مرگ را پایان راه خود نمیداند بلکه دریچه ای میبیند به سوی زندگی ابدی.
4- برپایی قسط و عدالت در جامعه بشری
برپایی عدالت در همه ارکان زندگی اعم از سیاسی- اجتماعی- قضایی- خانوادگی - فردی – تربیتی است به طوریکه در قرآن به آن اشاره شده است.
5- آشنایی کردن مردم با حکمت تعالیم الهی و تزکیه و تطهیرآنان
عقل انسان به تنهایی نمیتواند سعادت دنیا و آخرت را تامین نماید . خداوند حکیم معارف لازم برای رسیدن به آن هدف را در قالب برنامه هایی هماهنگ با فطرت در اختیار انسان قرار میدهد و این را عقل می پذیرد و چون عقلانی است.
6- بشارت و انذار
انبیای الهی با بشارت حجت را بر مردم تمام کرده و راه هر گونه بهانه و عذر را میبندند.
7- علاج امراض روحی
انسان در حوزه مسایل روحی روانی و بیماریهای معنوی نیز به طبیبان معنوی نیاز دارند سرآمد این طبیبان انبیای الهی میباشند.
8- به کمال رساندن فضایل اخلاقی
انجام هر آنچه خوبی است و پرهیز از هر آنچه بدی است.
معنای وحی:
در لغت هر نوع ادراک و تفهیم سری و پنهانی را وحی گویند. در اصطلاح : آگاهی ویژه ای است که خداوند آنرا در اختیار پیامبران نهاده تا از آن طریق پیامهای خود را به انسان برساند. در قرآن به وحی به آسمان ها – زنبور عسل و مادر موسی نیز یاد شده است اما هر گاه وحی به صورت مطلق و بدون قرینه بیان شود مقصود وحی به پیامبران الهی است.
انواع وحی
وحی به پیامبران به صورتهای گوناگونی است:
- گاه روح قوی پیامبر که مورد توجه خداوند نیز میباشد، حقایقی را در عالم رویا بسان فجر ساده میبینند و دستورهای الهی از این راه، به او میرسد؛ چنانکه حضرت ابراهیم (ع) برای ذبح اسماعیل دستورهای خداوند را این گونه دریافت نمود. بیگمان خواب پیامبران و اولیای الهی که همواره مورد مراقبت خدا و فرشتگان آسمانیاند، با خواب افراد معمولی که عصمتی ندارند تفاوت دارد.
- گاهی دستورات الهی به روح و قلب پیامبران الهی القا میگردد و روح والای آنان مرکز نزول وحی آسمانی میشود.
- زمانی ممکن است خدا که در حجاب غیبت است از طریق «ایجاد صوت» با پیامبر خود سخن بگوید؛ همانگونه که به حضرت موسی (ع) در کوه طور وحی شد.
- گاه نیز وحی الهی توسط فرشته وحی – که در برابر دیدگان پیامبر به صورت خاصی ظاهر میشود – نازل میگردد.
تفسیرهای ناروا از وحی
- برخی، پیامبران را از نوابغ دانسته و وحی را نیز محصول تفکر و آرای آنها پنداشتهاند. اینان برآناند که انبیا آرا و افکار خود را در قالب تعالیم وحیانی بازگفتهاند و چنین تعالیمی هرگز با جهان ماورای طبیعت ارتباطی ندارد. یکی از پیشفرضهای این تفسیر، تفکر مادی گرایانه نسبت به جهان هستی است. چنین نگرشی که عالم هستی را محدود به عالم ماده میداند. برخلاف تفسیر واقعگرایانه از هستی میباشد. ما حتی در وجود خود، حقیقتی به نام روح داریم که هیچ یک از ویژگیهای اساسی ماده را دارا نیست. از این رو، این گونه نیست که هستی با ماده مساوی باشد تا بر اساس آن بخواهیم هر چیزی از جمله وحی را به گونهای مادی تفسیر کنیم. همچنین این نظریه با سخنان پیامبران الهی نیز سازگار نیست؛ زیرا آنان پیوسته اعلام میداشتهاند که آنچه میگویند جز وحی الهی نیست و برای اثبات حقانیت سخنان خود به معجزه متوسل میشدهاند. البته حقانیت سخنان پیامبر اسلام (ص) در خود سخن اوست؛ چرا که قرآن معجزه پیامبر میباشد. بر این اساس بازمه تفسیر فوق آن است که پیامبران الهی، افرادی دروغگو تلقی شوند که این با مقام والای آنان که تاریخ از آن خبر داده، در تنافی است.
- برخی، وحی انبیا را از سنخ تجربههای عرفانی عارفان میدانند. این دیدگاه نیز صحیح نیست؛ چرا که وحی انبیای الهی کاملاً با تجربه عرفانی تفاوت دارد. در سیر و سلوک عرفانی، ممکن است حقایقی برای عارف کشف شود. چه بسا عارف دیگری همان حقایق را به گونهای دیگر و حتی مخالف با یافتههای عارف اول کشف نماید. گاه حتی ممکن است عارفی، وهمیات و حقایق نادرست را به جای حقایق صحیح شهود نماید. بنابراین برای تشخیص صحت حقایق عرفانی عارفان، نیازمند معیار و ملاکی هستیم تا بر اساس آن، شهودهای صحیح را از ناصحیح بازشناسیم. بنابراین از یک سو تجربههای عرفانی نیازمند معیارند و از دیگر سو اختلافات در بین شهودهای عارفان بسیار است. اما وحی انبیای الهی را نمیتوان از سنخ تجربه عرفانی دانست؛ چراکه وحی انبیای الهی خود معیار حقیقت است و انبیای الهی هیچگاه در مورد وحی به خطا نمیروند.
عصمت انبیا
عصمت در لغت به معنای منع کردن و بازداشتن و نگهداری و مصونیت است و در اصطلاح مصونیتی خاص یا ملکهای نفسانی است که پیامبران را از ارتکاب گناه و خطا و اشتباه بازمیدارد و یکی از شرایط نبوت است. عصمت در انبیا سه نوع است:
1- عصمت در مقام دریافت، حفظ وابلاغ وحی 2- عصمت از گناه 3- عصمت از خطا واشتباه در امور فردی و اجتماعی.
1- عصمت در مقام دریافت، حفظ وابلاغ وحی: هنگامی که بر پیامبری وحی می شود او باید بتواند آن وحی را از القائاتی که از درون خود یا بیرون به او می رسد جدا نگهدارد و بدون هیچگونه کم و زیاد کردن آن را ابلاغ کند. برای اثبات این نوع از عصمت می توان به دلایل عقلی و نقلی تمسک نمود: دلیل عقلی، آن است که چون خداوند می خواهد که وحی بی هیچ خطایی به دست مردم برسد هر مانعی را از سر راه بر خواهد داشت. دلیل نقلی، خداوند در قرآن اشاره کرده است که دانای نهان است، و کسی را بر غیبت خود آگاه نمیکند؛ جز پیامبری را که از او خشنود باشد، که در این صورت برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی برخواهد گماشت؛ تا معلوم بدارد که پیامهای پروردگار خود را رسانیدهاند؛ و خدا بدانچه نزد ایشان است احاطه دارد و هر چیزی را به عدد شماره کرده است.
این آیه از دو نوع نگهبان برای صیانت از وحی سخن میگوید: فرشتگانی که پیامبر را از هر سو احاطه کردهاند و خداوند بزرگ که بر پیامبر و فرشتگان احاطه دارد.
2- عصمت از معصیت و گناه: پیامبران الهی در عمل خود نباید هیچ عمل حرامی را مرتکب شوند. برای اثبات این نوع از عصمت می توان به دلایل عقلی و نقلی تمسک نمود:
دلیل عقلی، اگر پیامبر الهی در گفتار مردم را از عمل حرامی نهی کند ولی خود مرتکب آن شود نه تنها مردم گمراه شده و غرض بعثت انبیا تحقق نمی یابد بلکه راهی باز می شود تا منکران انبیا بر نقاط تاریک زندگی آنها دست نهاده و شخصیت والای آنها را مخدوش کنند و در نتیجه رسالت آنها با مشکل مواجه می شود.
دلیل نقلی بر عصمت انبیاء
1. انبیای الهی کسانی معرفی شده اند که خداوند آنها را خالص گردانیده و از این رو شیطان هیچ تصرفی بر آنها ندارد. بنابراین آنها از هر گناه و معصیتی مصوناند.
2. در قرآن از امامت به عهدی الهی یاد شده است که به افراد ظالم نمیرسد. ظلم معنای وسیعی دارد که ظلم به خود، ظلم به حقوق دیگران و ظلم به خداوند را که شرک از بارزترین آنهاست شامل میشود و به تعبیری ظلم مترادف با عصیان و گنهکاری است. بنابراین عصمت در امامان امری مسلم است و چون برخی پیامبران مقام امامت نیز داشتهاند و از سویی نبوت نیز عهدی الهی است، پیامبران نیز باید از هر گناه و معصیتی مصون باشند.
3. قرآن کریم پیامبران را کسانی میداند که خدا آنها را برگزیده و هدایت نموده است و کسی را که خداوند هدایت کند، هیچ کس قادر به گمراه ساختن او نیست. از این رو پیامبران الهی هیچگاه در معرض گمراهی قرار نمیگیرند و از آنجا که انجام گناه، خود از نمونههای روشن گمراهی است، پیامبران الهی هرگز به گناه و معصیت آلوده نمیگردند و در این حوزه نیز معصوماند.
3. عصمت در امور فردی و اجتماعی پ
چرا پیامبران باید در امور فردی و اجتماعی معصوم باشند
اگر پیامبران در امور عادی خود دچار خطا اشتباه شوند، اعتماد مردم از آنها سلب می شود . البته می دانیم که میان عصمت در تعالیم الهی و امور روزانه تفاوت وجود دارد اما چون مردم عادی این دو را ، یکی می کنند پس پامبران باید در امور فردی و اجتماعی خود از هر خطای جزئی مصون باشند چون اگر مردم به آنان اعتماد نکنند پی هدف از بعثت انبیاء محقق نمی شود و در امور فردی و اجتماعی با هدف سازگار نیست پس پیامبران از خط و اشتباه و سهو مصون و محفوظ می باشند.
عامل و منشاء عصمت
پیامبران الهی از نظر شناخت خداوند، در مرتبه ی رفیع قرار دارند و هیچ چیز را به رضا ، خشنودی خداوند و عشق او ترجیح نمی دهند. پیامبران و اولیای الهی از پیامد معصیت و گناه و نتیجه ی اطاعت خداوند آگاهی کامل دارند، عصمت واختیار، پیامبران با اختیار خود از گناه دست می کشند و عصمت آنها جبری نیست.
جامعه کمال دین
دین اسلام آخرین آیین است که خداوند از طریق پیامبر خاتم برای هدایت ، تکامل و سعادت انسانها نازل کرده است.
ابعاد اعمال انسان
- فردی
- اجتماعی اخلاقی
- جسمی حقوق
- روحانی اقتصادی
- دینوی بین المللی
- اخروی حکومتی
جامعیت دین به این معناست که برای تمامی آنها متناسب با نیازهای انسان، قوامین عام و خاص وضع نموده است. دین اسلام کامل است و در پاسخ به نیازهای انسان هیچ نقصی ندارد .
جامعیت و کمال دین
دین اسلام، آخرین آیینی است که خداوند از طریق پیامبر خاتم برای هدایت، تکامل و سعادت انسانها نازل کرده است. اعمال انسان ابعاد مختلفی مانند فردی و اجتماعی، جسمی و روحانی و دنیوی و اخروی دارد. همچنین رفتار و عمل انسان گاهی متوجه خود او، خدا و یا اجتماع است. رفتار انسان در برابر اجتماع، گاه مربوط به زندگی خانوادگی و گاهی نیز مربوط به زندگی اجتماعی است. زندگی اجتماعی نیز دارای ابعاد مختلفی نظیر؛ اخلاقی، حقوقی، اقتصادی، بینالمللی و حکومتی است.
جامعیت دین بدین معناست که دین اسلام به همه این ابعاد نظر دارد و برای تمامی آنها متناسب با نیازهای انسان، قوانین عام و خاصی وضع نموده است؛ به گونهای که آدمی با عمل به آنها میتواند به سعادت همه جانبه دست یابد. در واقع میتوان گفت دین اسلام کامل است و در پاسخ به نیازهای انسان هیچ نقصی ندارد.
قرآن در این باره میفرماید: و این کتاب را که روشنگر هرچیزی است و برای مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگری است، برتو نازل کردیم.
امام علی (ع) در این باره میفرماید: پس قرآن فرمانده است و بازدارنده... ]خدا[ دین خود را به کمال رساند و جان پیامبر خویش را هنگامی ستاند که از رساندن احکامی که موجب رستگاری آفریدگان است، فارغ ماند.
خداوند قرآن را که بیان کننده هر چیزی است فرو فرستاد و حلال و حرام و احکام و تمام آنچه مردم بدان نیاز دارند در قرآن و سنت بیان نمود. بنابراین قرآن به تمام ابعاد وجودی و رفتاری انسان توجه نموده و حکم الهی را در آن مورد هرچند به گونهای کلی بیان کرده است.
شبهات
- گروهی به خطا پنداشتهاند که دین برای سعادت اخروی انسانها نازل گردیده و تدبیر زندگی دنیوی مردم به عقل و خرد آنها وانهاده شده است. این گونه نگرش، نوعی تفکر سکولاریستی است که با روح تعالیم اسلامی ناسازگار است؛ چراکه در قرآن آیاتی هست که بخشی از اهداف پیامبران را تنظیم روابط اجتماعی براساس عدالت، مبارزه با مفاسد اجتماعی و سنتهای ناپسند مستکبران، تشویق مردم به کارهای نیکو و رشد و تربیت صحیح میداند. بیگمان بدون تشکیل حکومت تحقق چنین اهدافی میسر نیست و حاکم اسلامی نیز وظیفه دارد بستر اجرای احکام الهی را در جامعه مهیا نماید تا جامعه براساس عمل به آن احکام الهی، به سعادت رسد.
- برخی برآناند که چون دین اسلام و اصول و احکام آن جاودانه و برای همه عصرهاست، طبعاً باید اصول آن ثابت باشد، در حالی که کیفیت زندگی انسان متغیر است. اگر بگوییم دین افزون بر سعادت اخروی انسان، سعادت دنیوی وی را نیز مورد توجه قرار داده، چگونه اصول ثابت میتواند با زندگی متغیر انسانها سازگار باشد؟ بنابراین به ناگزیر باید گفت دین برای سعادت اخروی انسانها آمده است، نه تدبیر زندگی دنیوی آنها.
پاسخ به شبهه: اول، زندگی اخروی انسان از زندگی دنیوی او جدا نیست. دنیا مزرعه آخرت است و زندگی در آخرت، تابع و بازتابی از زندگی این جهانی است. دوم، تحقق بسیاری از احکام و قوانین الهی، مبتنی بر تشکیل حکومت و تدبیر زندگی دنیوی توسط متولیان دین است.
قرآن و روایات در بسیاری از موارد حکم کلی ثابت ر بیان میدارند که میتوان حکم هر مسئله جزئی را با توجه به آن کلیات ثابت، آشکار نمود؛ مانند علوم ریاضی که اصول آن ثابت است، ولی هر مسئلهای را میتوان با توجه به آن اصول ثابت حل کرد. برخی از نیازهای آدمی نیز ثابت است، اما شکل و مصداق آن تغییر میکند. قرآن میفرماید: توان دفاعی خود را در برابر دشمنان بالا ببرید. این حکم و قاعده ثابت است، ولی مصادیق آن در زمانهای مختلف متفاوت میباشد: در یک زمان مصداق توان دفاعی، است و شمشیر بود، اما اکنون هواپیما و موشک و تانک و جز اینهاست. بنابراین تدبیر زندگی دنیوی انسان با اصول ثابت و جاودانه اسلام منافاتی ندارد.
بخشی از اهداف پیامبران :
1- تنظیم روابط اجتماعی بر اساس عدالت
2- مبارزه با مفاسد اجتماعی
3- سنتهای ناپسند مستکبران
4- تشویق مردم به کارهای نیکو
بی گمان بدون تشکیل حکومت تحقق چنین اهدافی میسر نیست و حاکم اسلامی نیز وظیفه دارد بستر اجرای احکام الهی را در جامعه مهیا نماید تا جامعه بر اساس عمل به آن احکام الهی ، به سعادت رسد.
1. زندگی اخروی انسان از زندگی دنیوی او جدا نیست به سخن دیگر دنیا مزرعه آخرت است و زندگی در آخرت ، تابع و بازتابی از زندگی این جهان است.
2. تحقق بسیاری از احکام و قوانین الهی ، مبتنی بر تشکیل حکومت و تدبیر زندگی دنیوی توسط متولیان دین است.
اهداف بعثت انبیا
- یادآوری فطریات
بسیاری از چیزهایی که عقل آنها را درک میکند و یا به صورت فطری در نهاد انسان هست تا هدایتگر انسان به سوی کمال و سعادت باشد، بر اثر اهتمام به مادیات و غلبه گرایش حیوانی بر انسانی و یا بر اثر تبلیغات سوء مورد غفلت و فراموشی واقع میشوند. اما با یادآوری آن مطالب از سوی انبیای الهی و بیدار کردن فطرت خفته انسانها، دیگر بار آنها مورد توجه قرار میگیرند و در جهت هدایت انسان موثر واقع میشوند. از این روست که خداوند، قرآن و پیامبر را تذکر و ذکر و تذکر دهنده میخواند: پس تذکر ده که تو تنها تذکر دهندهای. همچنین؛ در حقیقت قرآن تذکاری برای پرهیزگاران است.
امام علی (ع) در این باره میفرماید: پس خداوند رسولانش را در میان آنان برانگیخت و پیامبرانش را پیدرپی به سوی آنان روانه ساخت تا وفای به پیمان فطرت را از آنها بخواهند و نعمتهای فراموش شده او را یادآور شوند و با ابلاغ وحی الهی حجت را بر آنان تمام کنند و گنجینههای عقول را بر ایشان آشکار سازند.
- آزاد کردن انسان از قید و بندهای نادرست
یکی از اهداف انبیا آزادسازی انسانها از سنتها و ارزشهای ناروا و دروغین است. پیامبران الهی آمدهاند تا با این سنتهای غلط که مانع رشد و تعالی انساناند، بستیزند و انسان را از چنگال اسارت طاغوت درون و بیرون برهانند و به تعبیری او را از ظلمات به نورانیت هدایت کنند: و از دوش آنان قید و بندهایی را که برایشان بوده است، برمیدارد.
- دعوت به توحید
مهمترین هدف انبیای الهی دعوت انسان به توحید و پرهیز از شرک است. آدمی با پذیرش توحید در تمامی ابعاد و مراتب نظری و عملی آن است که میتواند به رستگاری دست یابد. از همین روست که پیامبران الهی پیوسته با شرک و مشرکان درگیر بوده و در این راه رنجهای بسیار دیدهاند. قرآن میفرماید: و در حقیقت در میان هر امتی فرستادهای برانگیختیم تا بگویند: خدا را بپرستید و از طاغوت فریبگر بپرهیزید.
- برپایی قسط و عدالت در جامعه بشری
قرآن میفرماید: به راستی ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند.
پیامبر خدا حضرت صالح (ع) نه تنها خود با اسراف و تبذیر و مسرفان مبارزه میکرد بلکه افراد جامعه را نیز، برای تحقق هرچه بیشتر عدالت، به مبارزه با آنان فرا میخواند: از خدا پروا کنید و فرمانم ببرید و فرمان افراطگران را پیروی مکنید؛ آنان که در زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند.
- آشنا کردن مردم با حکمت تعالیم الهی و تزکیه و تطهیر آنان
انبیای الهی میباید مردم را با تعالیم و آیات الهی آشنا سازند و آنان را از رذایل اخلاقی بپیرایند تا شایسته فراگیری کتاب و حکمت شوند.
اوست آن کس که در میان بیسوادان فرستادهای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد و آنان قطعا پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.
- بشارت و انذار
انبیای الهی وظیفه دارند با بشارت و انذار حجت را بر مردم تمام کنند و راه را بر هرگونه بهانه و عذر ببندند؛ چرا که اگر پیامبران الهی مبعوث نمیشدند، ممکن بود برخی بگویند اگر خدا پیامبرانی میفرستاد و ما را تبشیر و تنذیر میکرد، ما هرگز گمراه نمیشدیم: پیامبرانی که بشارتگر و هشدار دهنده بودند تا برای مردم، پس از فرستادن پیامبران، در مقابل خدا بهانه و حجتی نباشد، و خدا توانا و حکیم است.
- علاج امراض روحی
یکی دیگر از اهداف پیامبران مداوا کردن بیماریهای روحی انسان است. به همین سبب که از قرآن نیز به داروی شفابخش یاد شده است. امیر مومنان علی (ع) درباره مداوا کردن امراض روحی توسط پیامبر، میفرماید: پیامبر طبیبی است روحانی که به وسیله طب و معالجه خویش برای بهبود مردم همواره گردش میکند و مرهمهای شفابخش علوم و معارفش را آماده کرده و ابزارها را سرخ کرده و تافته است. هرجا که لازم باشد، مرهمها و ابزارهای داغ کرده را بر روی آن مینهد.
- به کمال رساندن فضایل اخلاقی
پیامبران میباید مردم را به فضایل و کرامت اخلاقی بخوانند و آنها را در این جنبه ارتقا بخشند. میتوان انجام مناسک دین را نیز در این راستا توجیه نمود. پیامبر اسلام (ع) میفرماید: من برای تکمیل کرامتهای اخلاقی مبعوث شدم.
برخی دستورهای اخلاقی پیامبر اسلام: احسان به پدر و مادر، نکشتن بیگناهان، نکشتن فرزندان به دلیل بیم از تنگدستی، دوری جستن از کارهای زشت، حفظ اموال یتیمان، پرهیز از کمکاری و کمفروشی، برپایی حق، عدالت و تقوا و پاکی، پرهیز از ظلم، وفای به عهد، شرک نورزیدن به خدا، راستگویی و پرهیز از تهمت. هدف بعثت انبیا در یک جمله: انجام هرآنچه خوبی است و پرهیز از هرآنچه بدی است.
تعریف سکولاریسم:
سکولارسیم : اصل واژه : غربی و بیانگر نوعی دیدگاه پیرامون انسان و جامعه و جهان است .
معادل فارسی : دنیا مداری ، دنیا محوری ، دین گریزی ، دین جدایی زمینه ها و عوامل پیدایش سکولارسیم : متون مقدس ، منابع اولیه دینی ، رفتار و برخورد نادرست متولیان کلیسا. مبانی سکولارسیم : به ابزار مادر یعنی علم و عقل متکی است و این اندیشه علم گرایی و عقل گرایی می باشند.
در جوامع غربی تفکری وجود دارد که بدون استعانت از دین به ساماندهی زندگی دنیوی انسانها میپردازد. سکولاریسم در اصل مفهومی غربی است که توصیف گر نوعی تفکر خاص در باب جهان و انسان و تدبیر جامعه است این واژه در زبان فارسی به معنای دنیا مداری - دنیا محوری - دین گریزی و دین جدایی است. سکولاریسم یک ایدؤلوژی است که مدافعان آن آگاهانه همه امور ماورای طبیعی و وسایط و کارکردهای مربوط به آن را نفی مینماید و از اصول غیر دینی به عنوان مبنای اخلاق شخصی وسازمان اجتماعی دفاع میکنند.
زمینه ها و عوامل پیدایش سکولاریسم:
1- متون مقدس و منابع اولیه دینی 2- جدایی دین از سیاست
3- نبود قوانین اجتماعی و حکومتی 4- ناسازگاری آموزه های کلامی و فلسفی مسیحیت با عقل و علوم تجربی
متون مقدس و منابع اولیه دینی
تفسیرهای ناروا از کتاب مقدس مسیحیان و اندیشههای تحرف شدهای که در این کتاب راه یافته بود راه را برای ظهور سکولاریسم هموار ساخت که برخی از آنها بدین قرار است:
جدایی دین از سیاست
در کتاب مقدس مسیحیان آمده است که حضرت عیسی (ع) در پاسخ به این پرسش فریسیان که آیا جزیه دادن به قیصر رواست، گفت: «مال قیصر را به قیصر ادا کنید و مال خدا را به خدا» این عبارت بدین معناست که جزیه دادن که کاری دنیوی است، شان و مقام قیصر است و به خدا ارتباطی ندارد یا به تعبیر دیگر، شان و مقام حکومت از شئون بشری و دنیوی است و نه از شئون الهی و دینی. براساس چنین تفسیری، جدایی دین و امور خدایی از سیاست و حکومت، آموزهای دینی است.
حضرت عیسی در پاسخ به سوال پیلاطس که پرسید: آیا تو پادشاه یهود هستی؟ فرمود: اگر پادشاهی من از این جهان میبود، خدام من جنگ میکردند تا به یهود تسلیم نشوم، لکن اکنون پادشاهی من از این جهان نیست.
نبود قوانین اجتماعی و حکومتی
در آیین مسیحیت، قوانین اجتماعی و حکومتی یا به تعبیری شریعت وجود ندارد و حتی مسیحیانی که تا نیمه اول میلادی ب شریعت تورات ملتزم بودند، از آن تاریخ به بعد شریعت تورات را که مشتمل بر برخی احکام اجتماعی بود، نسخ و ملغی کردند. در سال 50 میلادی شورای مسیحیان اوشلیم مرکب از یعقوب، پولس، برنابا و دیگران به نسخ شریعت موسی فتوا دادند که این خود به معنای حلال دانستن ربا، شراب، گوشت خوک و جز اینها بود. ایشان از محرمات، تنها به زنا و خوردن حیوانات خفه شده و خون و ذبیحه بتها بسنده کردند.
ناسازگاری آموزههای کلامی و فلسفی مسیحیت با عقل و علوم تجربی
در کتاب مقدس تحریف یافته مسیحیان، آموزههایی وجود داشت که با عقل و دانش تجربی سازگار نبود و این خود عامل و زمینهای بود برای روشنفکران، دانشمندان و فیلسوفان که نسبت به مسیحیت بیاعتنا و بیرغبت شوند و موضعی سکولاریستی اتخاذ کنند و چون در دنیای غرب، مسیحیت کاملترین دین تلقی میشد، مسیحیتگریزی در واقع دینگریزی لحاظ شد. برای مثال میتوان به آموزههای گناه ذاتی انسان، مرگ فدیهوار عیسی مسیح، الوهیت و تجسد مسیح، تثلیث و عشایر بانی اشاره نمود که مخالف عقل است.
طبیعی است هنگامی که در مسیحیت برای تدبیر و ساماندهی زندگی اجتماعی قوانین دینی نباشد به ناگریز از قوانین عقلی مدد باید گرفت در کتاب مقدس تحریف یافته مسیحیان آموزهایی وجود داشته که با عقل و دانش تجربی سازگار نبود و این خود عامل زمینه ای بود برای روشنفکران و...که نسبت به مسیحیت بی اعتنا و بی رغبت میشوند و موضعی سکولاریستی اتخاذ کنند و در دنیای غرب مسیحیت کامل ترین دین تلقی میشد. برای مثال میتوان به آموزه های گناه ذاتی انسان، مرگ فدیه وار عیسی مسیح، الوهیت و تجسد مسیح، تثلیث وعشای ربانی اشاره نمود که مخالف عقل است.
- ۹۳/۰۲/۰۶